بازدید امروز : 14
بازدید دیروز : 2
سلام ای ماه پنهان سلام ای سفر کرده دلها
عمریست که انتظارتان را میکشم. و برای آمدنتان لحظه شماری میکنم. اینهمه انتظار برای یک دل تنها خیلی زیاد است.
شنیدم که باغبانی،باغبانی که فقط با آمدن شما غنچه های منتظر امیدمان شکوفا میگردند.
شنیدم که خورشیدی، خورشیدی که فقط با طلوع شما چشمهای بسته مان باز میشوند و جهان بیدار.
شنیدم که ماه تمامی، ماهی که فقط با وجود شما ظلمت دلهای خسته مان شکسته میشود و سپیده دم آرزوها را خواهیم دید.
راجع به شما خیلی شنیدم، اما هنوز خیلی مانده تا بدانم اینکه اینهمه انتظارش را میکشم کیست؟!
شما که نیستی زندگی همچون شلاق مرگ است که حباب نازک دلم را از هم میپاشاند.
همچون عبور از لبه پرتگاه است با پاایی ناتوان.
چشمهایم به دورترین نقطه جاده زندگی دوخته شده، اما هنوز صورت زیبایتان از لابلای ابهام مه این جاده دور و دراز پدیدار نگشته
و هنوز صدای گامهیت به گوش نمیرسد.
میدانم می آیی اما نمیدانم کی؟؟ شاید آن روز که شما بیایی چشمان من به خواب ابدی فرو رفته باشد، و دلم فرصت بیدار شدن پیدا نکند.
نمیدانم کی می آیی؟؟ اما این را میدانم که همیشه منتظرت میمانم و همواره نور امید در دلم میدرخشد.
همچنان دستانم به سوی آسمان بلند است و لبنم پر از دعا..... شاید ببینمتان.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
اشتراک